کد مطلب:214804 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:305

معصیت از که سر می زند
الامام علی بن موسی الرضا علیهماالسلام یقول: خرج أبوحنیفة ذات یوم من عند الصادق علیه السلام، فاستقبله موسی بن جعفر علیه السلام، فقال له: یا غلام ممن المعصیة؟ قال: لا تخلو من ثلاث: اما أن تكون من الله عزوجل، و لیست منه، فلا ینبغی للكریم أن یعذب عبده بما لا یكتسبه. و اما أن تكون من الله عزوجل و من العبد، و لیس كذلك، فلا ینبغی للشریك القوی أن یظلم الشریك الضعیف. و اما أن تكون من العبد، و هی منه، فان عاقبه الله فبذنبه، و ان عفی عنه فبكرمه و جوده.

التوحید باب 5 ح 2

تزجمه:

امام هشتم فرمود: أبوحنیفه روزی از نزد حضرت صادق (ع) بیرون آمده، و با حضرت موسی بن جعفر روبه رو گشته، و گفت:ای غلام معصیت از كیست؟

آن حضرت فرمود: از سه حال بیرون نباشد: یا از جانب پروردگار متعال است، و هرگز از او نخواهد بود، و او را سزاوار نباشد بنده خود را به خاطر عملی كه از او سر نزده است، عذاب و عقاب كند. و یا از بنده به شركت خداوند متعال صورت می گیرد،



[ صفحه 137]



و این چنین نیست، و صحیح نخواهد بود كه شریكی توانا و مقتدر به شریك ضعیف خود ظلم و ستم كند. و یا از جانب تنها بنده است، و این حق باشد، در این صورت اگر خداوند متعال او را به جهت عصیانش عقاب كند به سبب تقصیر خود او است، و اگر عفو نماید به عنوان كرم و لطف وجود او خواهد بود.

توضیح:

عصیان: در مقابل اتباع و پیروی كردن است، و منظور در این مورد عصیان بنده است از أوامر و دستورهایی كه از جانب پروردگار متعال صادر می شود.

و این معنی به طور مسلم مستند به اختیار سوء و انتخاب و عمل خود بنده صورت خارجی خواهد گرفت:

1- خداوند متعال همه موجودات را تكوین و خلق فرموده و به آنان حیات داده است، و به طوری كه در باب 2 اجمالا ذكر شد: صفت حیات از وجود ذات منتزع می شود، و حقیقت حیات عبارت از ثبوت و تحقق ذات شی ء است، و چون ذوات أشیاء از لحاظ ضعف و قوت مختلف است: پس برای حقیقت حیات نیز مراتب مختلفی تصور می شود.

و حیات در هر چیزی در محدوده وجود و ذات آن چیز متحقق می شود، و به اقتضای صفت حیات: صفات دیگری منتزع خواهد شد.

2- گفتیم كه تحقق و ثبوت در ذات هر چیزی از لحاظ قوت و شدت و نبودن حدود و قیود اختلاف زیادی پیدا می كند.

و به هر اندازه ای كه تقید در ذات و محدودیت آن كمتر باشد: قهرا صفت حیات و



[ صفحه 138]



صفاتی كه از حیات منتزع می شود: وسعت و قوت پیدا كرده، و قدرت و علم و اراده برقرارتر خواهد بود.

و حقیقت قدرت و توانایی به میزان و اندازه حدود و قیود در آن چیز مشخص می شود، و هرچه محدودیت كمتر باشد: مقدار فعالیت و عمل افزون تر و بیشتر خواهد شد. چنانكه علم نیز در محدوده احاطه و به میزان مقدار آن حاصل می شود.

3- و أما حقیقت اختیار: عبارت است از انتخاب یك طرف از طرفین وجود و عدم و مراتب آنها، و این معنی از آثار و لوازم قدرت باشد، زیرا قدرت عبارت است از قوت و نیرویی كه صاحب آن بتواند چیزی را كه می خواهد انجام بدهد، و یا اگر نمی خواهد و متمایل نیست ترك كند، و هر كدام از طرفین كه مورد تمایل بوده و متعلق قدرت قرار گیرد: مورد اختیار نیز قرار خواهد گرفت.

پس قدرت از مصادیق قوت است، چنانكه اختیار از مصادیق قدرت باشد.

4- قوت و قدرت و اختیار از مظاهر حیات است، و از لحاظ اختلاف مراتب در جهت شدت و ضعف تابع سعه و ضیق و مقدار محدودیت حیات باشند.

و چون دائره وجود و حیات ظاهری و معنوی انسان و نامحدودی او وسیعتر و بیشتر از جمادات و نباتات و حیوانات بوده، و تشخیص و تمییز خیر و صلاح و شر و فساد در وجود او قویتر است: از این لحاظ مورد توجه تكلیف الهی قرار می گیرد.

و مخصوصا اینكه در أثر قوت قدرت و اختیار در زندگی او، می تواند امور معنوی و روحانی و كمالات حقیقی را نیز تشخیص داده، و خود را برای عوالم ماورای طبیعت مجهز بسازد.

ولی در مراتب جماد و نبات و حیوان: این اندازه از قدرت و اختیار و تمییز



[ صفحه 139]



نبوده، و قهرا مورد توجه تكالیف هم نشده اند.

5- پس معلوم شد كه: خلق و تكوین و همچنین تقدیر و تحدید موجودات همه در تحت اختیار صددرصد پروردگار متعال بوده، و كمترین اختیار و نظری برای غیر او نباشد.

و اختیار دیگران فقط در محیط و محدوده وجود مقدر و مشخص خودشان بوده، و در خارج از محدوده خود هیچ گونه وظیفه و تكلیفی نمی توانند داشته باشند.

6- تكوین و اعطای حیات ملازم با اعطای قدرت و اختیار است، و در این صورت صدور أعمال به اختیار عبد بوده، و اعمال قدرت و اختیار از جانب خداوند متعال در این مورد: برخلاف برنامه و نقشه او بوده، و با در نظر گرفتن مجازات در مقابل عصیان و خلاف: صددرصد مستلزم ظلم می شود.

آری این معنی ظلم فاحشی است كه كسی مرتكب عصیان یا شریك در معصیت باشد، و دیگری مجازات بشود.

و أما أبوحنیفه: او نعمان بن ثابت بن زوطی كوفی بغدادی، و یكی از فقهای أربعه اهل سنت، و مقبره او در بغداد باشد، و فوت او در سال 150 واقع شد.

و به طوری كه در تحف العقول ص 411 روایت را نقل كرده است: معلوم می شود كه امام هفتم علیه السلام در این جریان طفل كوچكی بوده است، روایت می كند كه: أبوحنیفه گفت در أیام حیات أبی عبدالله الصادق برای حج مشرف شده، و چون به مدینه آمدم به خانه آن حضرت وارد شده و در دهلیز نشسته و منتظر اذن ملاقات بودم، در این هنگام طفلی كه تازه راه می رفت از حجره بیرون آمد... گفتم: اسم تو



[ صفحه 140]



چیست؟ گفت: من موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب هستم. گفتم ای غلام معصیت از كیست؟... تا آخر حدیث.

أبوحنیفه گفت: پس از خانه بیرون آمده، و حضرت أبوعبدالله را ملاقات نكرده، و به آنچه شنیدم مستغنی شدم.



[ صفحه 141]